اجازه دهید در ابتدا با یک مثال شروع کنیم.
فرض کنین خیلی خیلی خیلی گرسنه اید و هم اکنون به غذای مورد علاقه تان رسیده اید. وقتی اولین قاشق از این غذا رو میل می کنید، به چه میزان لذت می برید؟
معمولاً بعد از خوردن چند قاشق؛ کم کم از میزان لذتی که می برین کمتر و کمتر میشه تا جایی که اگر از یه حدی بیشتر بخورین نه تنها احساس لذتی ندارین بلکه احساس سنگینی هم میکنین و در صورت ادامه دادن، چه بسا که بطور کل معده اون غذا رو پس بزنه!
سوال اینه؛ شما کی باید دست از خوردن بکشین؟
یه شرایط دیگه رو در نظر بگیرین؛ اکثر ما لذت دوچرخه سواری کردن و رکاب نزدن رو تجربه کردیم.
اون وقتایی که چند تا رکاب پر قدرت میزنیم و بعد خودمون رو رها می کنیم و مسافتی رو بدون رکاب زدن طی می کنیم.
هرچه مدت زمان رکاب نزدن طولانی تر باشه؛ لذت و راحتی ما بیشتر میشه؛ اما برای طی کردن مقدار مشخصی از مسافت لازمه اندازه مشخصی رکاب زد در غیر اینصورت نمی تونیم اون مسافت رو طی کنیم.
سوال اینه : شما کی باید رکاب زدن رو متوقف کنین؟
همه می دونیم برای رسیدن به هر مطلوبیتی یا لذتی لازمه تلاش کنیم یا بهایی پرداخت کنیم. اما سوال اینجاست؛ کجا لازمه دست از تلاش برداریم و توقف کنیم؟
در اقتصاد در خصوص این مفهوم تحت عنوان مطلوبیت نهایی؛ یا تغییر در میزان مطلوبیت در ازای افزایش یک واحد بیشتر از نهاده؛ صحبت میشود. ( در مثال ما میزان مطلوبیت؛ لذت ناشی از خوردن غذا یا لذت ناشی از طی کردن مسافت بدون رکاب زدن؛ و یک واحد نهاده بیشتر همان یک قاشق غذا یا یک پدال بیشتر است )
این نسبت یا اندازه زمانی در ذهن ویلفردو پارتو مورد توجه قرار گرفت که در خصوص توزیع ثروت در ایتالیا تحقیق می کرد و کم کم با عنوان بهینه پارتو به سایر جنبههای علم اقتصاد و بعد از مدتی توسط سایر اندیشمندان و به احترام پارتو؛ تحت عنوان اصل پارتو به سایر علوم از جمله علوم اجتماعی و حتی زیست محیطی هم راه پیدا کرد.
چقدر از منابع طبیعی رو مصرف کنیم و چقدرش رو نگهداریم؟ چقدر در یک کار سرمایه گذاری کنیم و کجا سرمایه گذاری مون در اون کار رو متوقف کنیم؟
بهینه پارتو نقطه ایست که تغییر وضعیت از آن بدون آسیب یا اتلاف منابع امکان پذیر نیست.
آیا تا بحال به این فکر کرده اید که نقطه بهینه در توقف بعضی رفتارهای شما کجاست؟ آیا میدانید نقطه بهینه شما در روابط اجتماعی؛ کار؛درآمد؛ زندگی عاطفی یا ادامه تحصیل در کجا قرار گرفته؟