آیا واقعاً انتخابتان برای خواندن این مقاله، پیدا کردن هزار راه برای خوشبختی بوده است؟
صادقانه باید بگم انتخاب چنین اسمی برای این نوشتار، فقط جنبه تبلیغاتی داره تا شما کنجکاو بشین این مطلب رو بخوانید. واقعیت این طور است که من نه هزار راه، بلکه فقط یک مسیر تنگ و باریک و صعب العبور برای رسیدن به خوشبختی می شناسم. راهی سخت، همراه با فشار اما تضمین می کنم عبور از اون؛ تعداد راه هایی به مراتب بیشتر از هزار راه را برای رسیدن به خوشبختی در دسترس شما قرار بده.
اما آن مسیر سخت کجاست و برای رسیدن به آن چه باید کرد؟
برای پاسخ به این سوال لازم است ابتدا توجه شما را به تعاریف دیگه ای جلب کنم.
احتمالاً تا حالا اصطلاح زندگی تک بعدی را زیاد شنیدین؛ اگرچه این اصطلاح را خصوصیت مثبتی بحساب نمیاریم؛ اما شاید همه ندونیم اشاره دقیق آن به چه سبکی از زندگی اطلاق میشه.
برای تشریح این اصطلاح لازمه نقطه مقابل این سبک زندگی رو تعریف کنیم. یعنی زندگی کیفی. زندگی کیفی یا چند بعدی ( در مقابل زندگی تک بعدی ) یک زندگی سه بعدی ست با تعاریف زیر:
طول زندگی : بعد جسمانی زندگی؛ که ضامن آن علم پزشکی ست و ما به کمک آن می توانیم از زندکی جسمانی سالم تر و طولانی تری بهره مند شویم.
عرض زندگی : بعد روانی زندگی؛ ضامن آن علم روانشناسی ست و ما به کمک آن می توانیم عادات، افکار، احساسات و هیجانات درونی را شناخته و آنها را در جهت موفقیت در زندگی شخصی و اجتماعی بکار بگیریم.
اما ارتفاع زندگی : بعد معنوی زندگی است و به ما کمک می کند با خود، اطرافیان و طبیعت در عشق؛ صلح و آرامش زندگی کنیم.
بدیهیه که لازمه ارتقای هر کدوم از این ابعاد؛ در گروی تامین نیازهای سایر ابعاده. مثلاً برای شناخت افکار و احساسات و هیجانات و توانایی هدایت و مدیریت اونها به عقل سالم و برای داشتن عقل سالم به بدن سالم نیازمندیم و یا برای اینکه بتونیم با دیگران در صلح و آرامش زندگی کنیم لازمه بتونیم روحیات خودمون و تاثیرت احتمالی اون بر رفتارمون رو بشناسیم.
برگردیم به اوایل صحبت مون و تنها راه رسیدن به خوشبختی. خوشبختی داشتن یک زندگی کیفی یا چند بعدیه؛ بعد اول؛ تن سالم برای استفاده از مواهب زندگی و توانایی پرورش سایر ابعاد. بعد دوم، شناخت افکار و احساس و هیجانات و چگونگی بکارگیری آنها بعنوان ابزاری برای تامین نیازهای مادی و روحی و بعد سوم، معنویت برای زندگی کردن در صلح و عشق و آرامش.
اما شرط لازم برای رسیدن به هر سه اینها چیزی نیست جز خودشناسی؛ همون دریچه تنگ و باریک و سخت و صعب العبوری که قبل تر ازش یاد کردیم. همون چیزی که آدما به راحتی بهش تن نمیدن. به عنوان یک مربی رشد شخصی؛ مجاب کردن افراد برای انتخاب این مسیر یکی از بزرگترین چالش های زندگی حرفه ایم بوده؛ اون هم در جامعه ای که وقتی از افراد برای شرکت درکارگاه های خودشناسی یا کمک گرفتن از مشاور دعوت میکنم؛ جواب های اینچنینی میشنویم: